نقش سیاسی کوچک خان در فرآیند نهضت جنگل
چکیده
در این مقاله با هدف بازخوانی نقش میرزاکوچک خان در نهضت هفت ساله جنگل سعی شده است تا بر اساس مستندات مرتبط با نهضت جنگل، به ترسیم خطوط نقش آفرینی سیاسی و اهمیت شخصیت کوچک خان در آن نهضت پرداخته شود. برای نیل به مقصود از روش مطالعات تاریخی استفاده شده است. ابزار گردآوری داده ها نیز کتابها، اسناد، نشریات و خاطرات مرتبط بوده است. بر این اساس ابتدا به خلاصه ای از زندگی و خاستگاه طبقاتی میرزا کوچک خان اشاره شده سپس نقش و جایگاه او در نهضت جنگل مورد بازخوانی واقع شده است. در ادامه بحث به اظهارنظرهایی راجع به شخصیت میرزاکوچک خان از نگاه افراد مختلف پرداخته شده است. در تکمیل بحث چهار اتهام متوجه او بیان و مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است. یافته های پژوهش بر اهمیت نقش کوچک خان و کاراکتر فرهمندانه اش در پیشبرد اهداف نهضت جنگل دلالت دارد. وجه تمایز نوشتار حاضر از دیگر آثار، بازنمایی فعالیت سیاسی-چریکی کوچک خان در نهضت جنگل در قالب مقاله ای مستقل است که تا حدی به نقش استعمار انگلیس در قبال نهضت جنگل نیز پرداخته است.مقدمه
منابع اصیل نهضت جنگل متفقاً تاریخ و محل تولد «یونس»را 1298هجری قمری برابر با 1259 خورشیدی(1880م) و در محله استاد سرای رشت دانسته اند.(1) پدرش میرزا بزرگ نام داشت که بدین واسطه فرزند نیز میرزا کوچک شهرت یافت. پایگاه طبقاتی خانواده وی را می توان به طبقه متوسط منتسب دانست؛ چرا که پدرش منشی دفتر میرزاعبدالوهاب مستوفی مسئول دفاتر مالیاتی آن روز گیلان بود. به کسانی که مصدر این امور بودند لقب میرزا می دادند.(2)میرزا کوچک تا 14 سالگی در مدارس قدیمی رشت به تحصیل مقدماتی مشغول بود و به آموختن صرف و نحو و معانی و بیان و فقه و تحصیلات دینی پرداخت. او تا 21 سالگی به مدارس حاج حسن و جامع رشت می رفت؛ و مدتی نیز در مدرسه محمودیه تهران اقامت داشت. در سال 1322 در عالی ترین درس دوره سطح حوزه علمیه، کفایه الاصول شرکت کرد. استادش آیت الله سید عبدالوهاب صالح ضیابری، شاگرد مرجع تقلید آیت الله کاظم خراسانی، تحت تأثیر افکار انقلابی استاد، رهبری روحانیت رشت در انقلاب مشروطه را به عهده داشت و به نظر می رسد همین در پیوستن کوچک به مشروطه خواهان مؤثر بود.(3)
کوچک خان گویا به واسطه طبع لطیفش بسیاری از اشعار بزرگان ادبیات را حفظ بود و حتی خود نیز شعر می سرود. فخرایی وی را دارای 2 خواهر و 2 برادر معرفی می کند، ولی شاکری 4 برادر برای او متصور است. به هر حال میرزاکوچک که قاعدتاً باید در جامه یک امام جماعت یا مجتهدی جامع الشرایط در می آمد، افکار و زندگی اش متأثر از رویدادهای دوران تغییر جهت داد و عبا و عمامه را به تفنگ و فشنگ مبدل ساخت. درباره ظاهر و شخصیتش نقل شده که مردی خوش هیکل و قوی بنیه و زاغ چشم دارای سیمائی متبسم و بازوانی ورزیده بود.(4) خاطرات نقل شده از دوستان دوران تحصیل تصویری مؤدب و متواضع و خوش برخورد از او ترسیم می کند و حتی دارای جذبه و «گیرایی مغناطیسی»(5) به گفته وابسته نظامی فرانسه در تهران کوچک خان صدایی نرم و اقناع کننده و یک چهره روحانی داشت. چنین توصیفاتی در گزارش های نماینده مذهبی آمریکا نیز به چشم می خورد. دشمنان سرسخت وی یعنی مأموران انگلستان هم در گزارش های خود او را «درستکار و مؤمن» شرح داده اند. یکی از مخالفان جدی اش جوادزاده پیشه وری او را پرهیزکار، بزرگ منش با چشمانی نافذ و با ابهت توصیف نموده است.(6)
تقریباً تمامی گزارش ها درباره کوچک خان مؤید اعتقادات ژرف دینی در وی هستند. او هیچ وقت فرایض را ترک نمی کرد، حتی در زمان جنگ با کفش، لباس و اسلحه روی زمین نماز می خواند. اغلب در کارها به هنگام تردید با تسبیح استخاره می کرد و در مواقع خطر به ذکر آیه شریفه (قل اللهم مالک الملک الخ) اشتغال داشت. فخرایی نیز اشاره دارد که میرزا مخالف نوشیدن الکل و مصرف دخانیات بود و در سن 41 سالگی ازدواج کرد.
آغاز فعالیت سیاسی میرزا کوچک را می توان در تشکیل انجمن روحانیون رشت یافت که در اعتراض به اقدامات سرکوبگران علاءالدوله حاکم وقت تشکیل شده بود و به تهییج احساسات اهالی رشت همت گماشت. وی در تبلیغ مشروطیت گاهی پیاده به اطراف رشت سفر می کرد و در موردی با حمایت و تشویق معترضین لشت نشایی در قیام علیه استبداد همراه بود. او به همراه 150 تن از مشروطه خواهان به کنسولگری عثمانی در رشت پناهنده شد که 20 روز به طول انجامید. با آغاز دوره استبداد صغیر و تنگ شدن عرصه بر مشروطه خواهان، ناگزیر به سوی قفقاز و تفلیس راهی گردید. به نظر می رسد این سفر نقش مهمی در افکار انقلابی کوچک خان داشته است، به خصوص که روسیه در آن دوران دارای وضعیت انقلابی بود.
دیدن زندگانی آنجا و مشاهده شهامت و فداکاری انقلابیون قفقاز که مرکز آنها در تفلیس بود، اساساً یک روح تازه به کوچک خان داده و او را از آنچه که بود به مراتب به آزادی بیشتر علاقه مند نمود.(7) قیاس فضای قفقاز با ایران آنچنان او را تهییج نموده بود که طی نامه ای به دوستان خود در وطن می گوید علت اینهمه بیچارگی و سیه روزگاری از آن بود که از روز اول نخواستیم نه از جان و نه از جانان دست برداریم.(8)
میرزا بعد از بازگشت، با نگاهی پر شورتر به صف مجاهدین برای فتح تهران پیوست. اینکه آیا تا فتح تهران میرزا همراه بود کمی نا روشن است. علی رغم تأیید حضور میرزا در فتح تهران در «سردار جنگل» خود فخرایی به گونه ای متناقض در «گیلان در جنبش مشروطیت» اشاره به بازگشت کوچک خان و عده ای دیگر از مجاهدان بخاطر اختلاف نظر با سردار محیی دارد. بعد از سقوط محمد علیشاه و جانشینی احمد شاه، شاه مخلوع به کمک ترکمن ها و حمایت روسیه در صدد قشون کشی به تهران بر آمد. کوچک خان در نبرد با سپاه محمدعلی میرزا در گمش تپه حاضر بود و در این درگیری به شدت زخمی شد. او را برای درمان به کنسولگری روسیه بردند و در صدد جذب او بر آمدند. میرزا در جواب پیشنهاد محمد علی میرزا در این باره گفت:«من ترجیح می دهم مرگ را و حاضر نیستم که قدمی خلاف آمال ملیه ام بردارم.»(9)
برای تکمیل درمان، وی را به بادکوبه بردند در حالی که اندک دارایی اش به یغما رفته بود. از آنجا که به حکم کنسولگری تزاری اجازه اقامت در موطن خود را نداشت، پس از بازگشت به رشت راهی تهران شد. این ایام مقارن اولتیماتوم و هجوم روسیه به ایران بود (1911 /1290). میرزا کوچک در شرایط بسیار دشوار و در کمال فقر گذران زندگی می نمود. از جمله وقایع این دوران کشتن ناخواسته یک گدا بود که به اصرار از میرزا پول طلب می کرد. گدای سمج بطور آنی به یک ضربه وی کشته شد. کوچک خان خود را به رئیس پلیس تهران تسلیم نمود. ولی بعداً با رضایت مدعیان خصوصی آزاد شد.(10)
کوچک خان در کنار سایر علما از مؤسسین هیأت اتحاد اسلام بود. قبل از شروع نهضت جنگل، این هیأت مبارزاتی علیه روس و انگلیس در گیلان در طول جنگ جهانی اول انجام می داد. میرزا با تصویب هیأت «اتحاد اسلام» به گیلان نزد حشمت الاطباء در لاهیجان بازگشت و به کمک حاج احمد کسمایی عملیات چریکی خود را در جنگل های گیلان آغاز نمود. تا سال 1296 که نهضت چریکی جنگل به صورت رسمی در رشت مستقر گردید و اداره امور گیلان را در دست گرفت، به دفعات با قشون بیگانه و عوامل داخلی اش به نبرد برخاست اما با ایجاد تفرقه در نهضت و جدایی خائنانه کسمایی، که از افراد برجسته و مسئول امور مالی آن بود، و همچنین تسلیم و اعدام شدن دکتر حشمت در 14 اردیبهشت 1298 علی الظاهر نهضت جنگل فروپاشید. لیکن با پایداری کوچک خان، در حالی که فقط چند تن برایش باقی مانده بود، بعد از چند ماه دوباره نهضت احیاء شد.
کوچک خان این بار به همراه حسن خان آلیانی معروف به معین الرعایا به احیای دوباره نهضت در منطقه آلیان فومنات همت گماشت؛ اگر چه به نظر می رسد در این ایام یک ساله یعنی تا بهار 1299 اعمال قدرت محلی حسن خان بر فضای نهضت و رهبری میرزا سایه افکنده بود، به هر حال با حضور روسهای بلشویکی در آبهای انزلی معاهده ای بین وی و چپ ها به امضاء رسید که اعلان نخستین جمهوری شورایی ایران بود. اما ائتلاف مذکور به چند ماه نکشید؛ چرا که دیدگاه مذهبی کوچک جنگلی با چپ روی های عناصر رادیکال طرف بلشویک تعارض جدی داشت. بنابراین میرزا به حالت قهر به رشت و سپس به فومنات بازگشت که در واقع می توان حرکت جناح مقابل را نوعی کودتا علیه وی و جریان هوادار او دانست. کوچک خان طی تسلط بلشویکها بر اغلب مناطق گیلان در انزوایی 11 ماهه به سر برد و صرفاً نظاره گر رویدادها بود؛ تا آنکه با حضور حیدرخان عمواغلی منتسب به جناح سر خود عناصر جنگل علی رغم مخالفت میرزا بود، همزمان رشت به تسخیر سردار سپه و نیروی قزاق دولتی در آمد. تعقیب کوچک خان توسط عناصر دولتی و هم پیمانان دیروز، 40 روز طول کشید؛ تا آنکه با مرگ وی در 11 آذر 1300(1921) در ارتفاعات ماسوله و در حالیکه به همراه تنها یارش، گائوک آلمانی، از شدت سرما یخ زده بود، نهضت جنگل پایان یافت. فرستادگان رضاخان سر وی را بریده و توسط خالوقربان، هم رزم دیروز کوچک خان، به تهران فرستادند.(11)
نقش کوچک خان در روند نهضت جنگل
در شرایط حضور نظامی روس و انگلیس در کشور و آغاز جنگ نخست جهانی، تفکر ایجاد جنبش مسلحانه مطرح گشت. میرزا کوچک پس از مشورت هیأت اتحاد اسلام در تهران تصمیم گرفت عملیات چریکی را در جنگل های انبوه منطقه خزر پایه ریزی کند. او که با میرزا علی اصغرخان دیوسالار همراه شده بود، به دلیل اختلاف بر سر محل آغازین جنبش چریکی، راه خود را به سمت لاهیجان کج کرده با دکتر حشمت الاطباء دیدار کرد و با او هم پیمان شد و به کمک یک خرده مالک و تاجر ابریشم به نام حاج احمد کسمایی عملیات مسلحانه را آغاز کرد. اولین ناحیه برای استقرار جنگلی ها ناحیه کوهپایه ای «گشت» در جنوب غربی فومن بود. اما این ناحیه به زودی نامناسب تشخیص داده شد و جنگل های «تولم» انتخاب گردید. با توجه به نزدیکی منطقه تولم به رشت و آسیب پذیری به واسطه نزدیکی به قوای دولتی، به کمک حاج احمد، «کسما» مرکز فعالیت قرار گرفت. حاصل تلاش های اولیه کوچک خان برای مسلح شدن، 14قبضه تفنگ و مقداری فشنگ بود که به او و همرزمانش امکان داد عملیات خود را علیه نیروهای روس در مهرماه 1293ش (سپتامبر1914م)، کوتاه زمانی پس از جنگ جهانی اول، آغاز کنند.(12) در نتیجه نقش اصلی در «تأسیس» نهضت جنگل به او تعلق دارد. طی دو سال در جریان جنگ های مختلفی که با مخالفان بیگانه و داخلی رخ داد رهبری نظامی در دست کوچک خان بود.با شهرت یافتن جنگلیها دولت مرکزی برای سرکوب آنها اقدام نمود. فرمانده سپاه مقابل جنگل در نبرد اول عبدالرزاق خان شفتی بود که در پسیخان عرصه را به 20 چریک جنگلی باخت. درگیری دوم به کمک سردار مقتدر تالش انجام شد که با عقب نشینی تاکتیکی جنگلی ها در ماسوله پیروزی نصیب اردوی آنها شد. در این نبرد نیروی 50 نفره جنگل بر بیش از 300 نفر نیروهای سردار مقتدر غالب گشت و آوازه آنها در گیلان بلند شد. جای ذکر است در این جا خالو قربان تاجر کتیرای گیلان-زنجان به همراه کارگران کرد به نهضت کوچک خان ملحق شد.
پیروزی نیروهای جنگل بر قوای روس در جنگ ماکلوان (1294ش/1915م)، که به نیابت دولت مرکزی با طیاره و قوایی بزرگتر برای سرکوب جنگلیها آمده بود، اسلحه و مهمات فراوان نصیب جنگل نمود. جالب این که قوای جنگل در مقابل سپاه 500 نفری روس تنها 61 نفر بودند که در پایان کار فقط 45 قزاق جان سالم به در بردند. این موفقیت فارغ از فواید تسلیحاتی بر اهمیت سیاسی جنبش نیز در سطح کشور افزود. روسهای عصبانی از شکست تحقیرآمیز بار دیگر حمله سختی به قوای جنگل ترتیب دادند. اما با پراکنده شدن نفرات جنبش در ارتفاعات گیلان، این حرکت بی نتیجه ماند. تلاش کنسول روس برای سوء قصد به جان کوچک خان نیز به بار ننشست.(13)
والی جدید گیلان، یعنی حشمت الدوله، تلاش کرد بنا بر سیاستهای مستوفی الممالک (رئیس دولت وقت) به مذاکرات صلح با جنگلیها اقدام کند که با موفقیتی کوتاه مدت هم همراه بود. واپسین تلاش روسهای سفید برای درهم شکستن جنگل، قبل از سقوط خاندان رومانوف(14) در پاییز 1295ش ( نوامبر 1916) انجام یافت که اشجع الدوله اسالمی و مفاخر الملک رئیس پلیس رشت در آن جلودار بودند. میرزا کوچک در نامه ای به مفاخر، وی را از این رویارویی «ایرانی- ایرانی» بر حذر می دارد؛ لیکن نتیجه ای در بر نداشت. نتیجتاً در 28 آبان نیروی 250 نفری دولتی مجبور به تسلیم شد. به رغم اعتراض کوچک خان، برخی زندانیان اشراف زاده توسط چریکی های انتقام جوی جنگلی کشته شدند. کوچک خان خمشگین از کار همرزمانش بقیه زندانیان را آزاد کرد و به رفقایش متذکر شد که ایشان «انقلابی و نه آدمکشی» هستند.(15)
نهضت جنگل که با رهبری کوچک خان یک فضای مبارزاتی موفق دو ساله را در کارنامه داشت، با انقلاب 1917 روسیه وارد فاز ثبات و عدم درگیری شد. بیانیه ها و قطعنامه های انقلابیون روس فضای امنیت بیشتری برای جنگلیها پدیدار نمود. از طرفی افسران تزاری در ابتکاری دیپلماتیک- نظامی کوچک خان را برای رفتن به رشت تشویق می کردند و وی بنا به احتیاط منطقی اکراه داشت. کمیته روس ها در رشت برای مذاکره به فومن رفت و ضمن ستایش میرزا کوچک اعلام داشتند که وی باید والی گیلان شود. با این احوال اکراه میرزا دیری نپایید و در تیرماه 1296ش(ژوئن 1917) او و یارانش در رشت مستقر شدند و در مرداد ماه کنسول انگلیس آنها را «ارباب گیلان» خواند به طوری که والی کل دائماً با آنها در مشورت بود. با استقرار جنگلیها در مقام مدیریت امور ولایت گیلان، گوراب زرمخ به عنوان مرکز تشکیلات نظامی انتخاب شد و مدرسه نظامی سوزافسیه به شیوه جدید در آن تأسیس گردید که در کنار سایر تأسیسات نظامی گوراب زرمخ زیر نظر کوچک خان اداره می شد. اگر چه در چند شهر دیگر هم مدارس نظامی ایجاد شد لیکن مرکزیت تمامی آنها گوراب زرمخ بود.
وی با پر اهمیت دانستن مقوله آموزش عمومی به مدرسه سازی در مناطق گوناگون گیلان اقدام ورزید. فخرایی در شرح این دیدگاه آورده است:«میرزا ... مصمم بود آن اندازه که در خور امکان باشد به افتتاح مدارس بپردازد و سطح تعلیمات و معرفت عمومی را گسترش دهد و معتقد بود که تعلیمات مدارس حتماً باید اجباری و مجانی باشد تا آنکه همه ابناء کشور از مزایای علم و دانش یکسان استفاده ببرند.»(16) در این راستا چند باب دبستان تأسیس و تکمیل شد. ضمن اینکه اقدام به ساخت یک دبیرستان شبانه روزی هم گردید که بر اثر حوادث انقلاب بی نتیجه ماند. مدنی در این باره توضیح می دهد که در اغلب قصبات و دهات دبستان تأسیس کردند و اطفال دهاقین را تعلیم می دادند.(17) جالب آنکه میرزا در جنگل جلسات شاهنامه خوانی برگزار می کرد.(18) تأسیسات عدالتخانه نیز که از شعارهای عمده مشروطه هم بود در قالب نهضت جنگل پدیدار شد به طوری که «محاکمات قضایی در تمام نقاط تأسیس گردید و زارعین که تا آن زمان در فشار و قید مالکین جابر بودند و از هستی ساقط شده بودند کم کم به حقوق خود آشنا شدند.»(19) از طرفی توسعه راهها هم در این دوران رونق داشت و حرکت در سطح منطقه را تسهیل نمود.(20) جالب آنکه گستره این اصلاحات تا خلخال هم رسیده بود به طوری که بعد از درخواست ایلات خلخال و شاهسون، میرزا کوچک عده ای از قضات و دبیران و آموزگاران را برای تعلیم و تربیت قضایی به خلخال روانه داشت و محاکم قضایی و مدارس را تشکیل دادند.(21) عملکرد کمیته تحت ریاست کوچک خان در خصوص مدیریت قحطی سراسری 97-1296 خوب و قابل توجه بود.
نقش کوچک خان در زنده نگاه داشتن نهضت و احیاء آن نیز کاملاً خاص است. گفته شده که دو ستون دیگر قوای جنگل حاج احمد کسمایی و دکتر حشمت بودند. حاج احمد به صورت ناخوشایندی در آغاز سال 1298 جنگل را ترک کرد و به قوای دولتی پیوست. دکتر حشمت نیز، که در راهپیمایی بزرگ از غرب به شرق گیلان همراه میرزا بود، از وی جدا شده و با نیروهایش تسلیم گردید، لکن امان نامه معهود تبدیل به چوبه اعدام وی گردید.
کسمایی خود دلایل کناره گیری اش را این طور بیان می کند:«علاوه بر تصمیمات کمیته مبتنی بر رها کردن موقت مبارزه، دلایل دیگری هم وجود داشت. نخست اینکه ما محاصره شده بودیم، دوم اینکه اسلحه و پول نداشتیم، سوم اینکه جاسوسان انگلیس و روس و حکومت مرکزی در تشکیلات ما رخنه کرده بودند. چهارم اینکه سرخها به شرطی ما را یاری می کردند که وابسته به آنها باشیم و انگلیسی ها به شرطی خود را دوست ما می دانستند که شرایط آنها را قبول کنیم.»(22)
اما گیلک روایت دیگری دارد. او معتقد است حاج احمد که از طول اقامتش در جنگل خسته شده بود و مایل بود زندگی آرامی داشته باشد و بعلاوه با میرزا کوچک هم سازش نداشت حاضر شد برای محو میرزا و یاران وی به قوای دولت کمک نماید.(23) از طرفی صادق کوچکپور از فرماندهان جنگل به نوعی دلیل اختلاف کسمایی با کوچک خان را مسائل مالی می داند و اینکه حاج احمد که مسئول امور مالی بود در دادن پول و مخارج نظامی های جنگل مسامحه می نمود.(24) فخرایی منشی جنگل هم با استناد به نامه ای، تصمیم تسلیم حاجی احمد کسمایی را به مدتها پیش نسبت می دهد.(25) صبوری به ضبط کردن کلیه عایدات جنگل توسط کسمایی اشاره دارد.(26)
به نوشته ناصرعظیمی یکی از دلایل این اختلاف را باید در نیروهای اجتماعی جستجو کرد که اطراف کوچک خان جمع شده بودند و طیف کسمایی آنها را «غیرخودی» می خواند. اطرافیان کسمایی اغلب منشأ روستایی و سنتی داشته ولی در طرف میرزا بیشتر یک تفکر شهری نسبتاً متجدد با اهداف مشروطه خواهی شکل گرفته بود که بیشتر رشتی ها و تهرانی ها بودند.(27) این ادعا توسط مطالب املشی نیز قابل تأیید است که طرفداران میرزا کوچک اغلب تهرانی و رشتی بودند و در احزاب سیاسی کار کرده بودند.(28)
در این برهه مهم که بر اساس شواهد امر نهضت به انتهای خود نزدیک شده بود، از 34 نفر باقیمانده کنار میرزا، به خواست و تشخیص وی دیگران هم از او جدا شدند «چاره نبود و عده حتماً می باید تقلیل پذیرد، ناچار 8 نفر از اشخاص خیلی نزدیک به میرزا با مشارالیه مانده و بقیه قرار شد اگر توانستند به سمت فومن بروند و اگر نتوانستند به هر نحو که مصلحت است رفتار نمایند.»(29) بدین نحو کوچک خان به پیشنهاد حسن خان آلیانی منطقه زیده آلیان از توابع فومن را برای احیای جنگل انتخاب نمود؛ به طوریکه چند ماه بعد خبر نبرد قوای جنگل با قزاقهای دولتی در روزنامه های کشور به چاپ رسید.(30)
تا اینجا به خوبی تسلط کوچک خان بر فضای جنبش قابل درک است؛ لیکن از این به بعد سیر نزولی داشته به طوریکه تا تأسیس جمهوری، معین الرعایا به اتکای ایل خود و محل استقرار جنگل به تصمیمات میرزا سایه می افکند. به هر حال اهمیت کاراکتر سیاسی کوچک جنگلی آنگاه هویدا می شود که چپ ها و بلشویکهای روسی در اردیبهشت 1299 با وی برای تشکیل جمهوری وارد مذاکره می شوند که در کابینه دولت ائتلاف تحت عنوان «روکم»(31) یعنی کمیته انقلابی، کوچک خان به عنوان سرکمیسر و کمیسر جنگ انتخاب می شود. تأسیس جمهوری شورایی ایران در زندگی سیاسی میرزا کوچک خان، نشان دهنده این است که او از اصلاح حکومت نا امید گردیده بود.
مطالب روزنامه جنگل به خوبی این تحلیل را تأیید می کند. در مقاله ای که با عنوان «اسلام، جمهوری، سوسیالیسم» به چاپ رسید، سعی شده بود اصول سوسیالیسم با اسلام و جمهوریت تطبیق شود.(32) البته سوسیالیسم مورد نظر آن مقاله به معنای عام برابری خواهی بود و نه مترادف نظر کمونیستی لنین. در واقع به شکل تاکتیکی الفاظ تئوریک در ایجاد ائتلافهای عملی به استخدام در می آمد، لیکن استنباط خاصی ارائه می شد که ریشه در تفکر اسلامی-ایرانی داشت.
میرزاکوچک خان چندی بعد بنا به تعارضات ایدئولوژیک و نقض مکرر مواد معاهده توسط جناح چپ از ائتلاف خارج می گردد. کودتای بلشویکی در مرداد 1299 ش ائتلاف نوبنیاد را ساقط نمود و کوچک خان به حالت قهر به رشت و سپس به فومنات و مقر خود رفت و تا یک سال در حصر و انزوا به سر برد. حضور حیدرخان نیز اگر چه ائتلاف دوباره ای را ممکن کرد، ولی این ائتلاف نیز با خیانت، دوامی نیافت و پرونده نهضت جنگل با شهادت میرزا کوچک خان در آذر 1300ش بسته شد.
اظهارنظرهایی درباره میرزاکوچک خان
جا دارد برای شناخت بیشتر کوچک خان به برخی مطالب و اظهارنظرها درباره او اشاره شود.مؤلف تاریخ احزاب سیاسی ایران می نویسد:«از حرکات میرزا ... پیدا بود که قصدشان تصرف ایران و ایجاد حکومت مرکزی صالح نبوده بلکه به همان ولایاتی که در کف داشته اند قانع بوده اند! ...اگر مرحوم میرزا در این سال به تهران حمله کرده بود بدون هیچ شکی دولت ایران مانند موم در دست او و اتباعش نرم شده و به میل آنها ساخته می شد.»(33) سرپرسی سایکس (34) در تاریخ ایران میرزا کوچک را عامل سپهدار می داند و وی را شخصیتی منفعت گرا و در پی سود شخصی معرفی می کند.(35) ملک زاده در کتاب تاریخ مشروطیت ایران با احترام از کوچک خان نام می برد و اشاره دارد که میرزا نه فقط یک انسان آزاده بوده که در راه آزادی می جنگید، بلکه یک مبلغ آزادی نیز بود و در هر مورد و مقام از تبلیغ مردم به پیروی از حق و عدالت و حقوق انسانیت فروگذار نمی کرد.(36) ژنرال دنسترویل فرمانده نیروهای انگلستان در ایران، که در ماجرای عبور از گیلان به سمت قفقاز نبردهای سختی را با کوچک جنگلی تجربه کرد، در کتاب امپریالیسم انگلیس در ایران و قفقاز می گوید:« به عقیده من میرزا کوچک خان از وطن پرستان حقیقی است و امثال او در ایران نادر و کمیاب است.»(37) عبدالله مستوفی در تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه کوچک خان را کسی معرفی می کند که در تمام مدت مبارزه یک قدم برخلاف دیانت و حب وطن برنداشته است.(38) نیکیتین(39) کنسول روسیه تزاری در ایران نیز میرزا را مردی نامیده که کمال مطلوبش را می جست و مقید به جمع آوری ثروت نبود.(40)
کتاب یادبودهای انقلاب گیلان از میرزا کوچک خان چنین نام می برد.«میرزا احساسات شدیدی بر ضد اجانب داشت، نظر بلند بود ولی تهور لازم که برای یک پیشوای انقلابی لازم بود را نداشت و به همین جهت مواقع بسیار حساس را از دست داد»(41) یقیکیان(42) هم در شوروی و جنبش جنگل از وی به عنوان یک طرفدار مالکیت خصوصی نام می برد. ایوانف(43) در تاریخ نوین ایران این طور روایت کرده:« گروه های پارتیزانی جنگلی ها به رهبری میرزا که دارای جهان بینی ناسیونالیستی بود، علیه قشون تزاری به مبارزه پرداختند.»(44) جان فوران(45) در مقاومت شکننده تصویری مثبت از کوچک خان ترسیم کرده است.
این قسمت را با سخنان شهید مدرس و تأیید صریح میرزا کوچک خان از جانب وی پایان می بریم که می فرماید:« حقیر از آقای میرزا کوچک خان و از اشخاصی که صمیمانه و صادقانه با ایشان هم آواز بودند نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملکت نفهمیدم بلکه جلوگیری از دخالت خارجه و نفوذ سیاسی آنها در گیلان عملیاتی بوده بس مقدس که بر هر مسلمانی لازم بود. خداوند همه ایرانیان را توفیق دهد که نیت و عملیات آنها را تعقیب و تقلید نمایند. پر واضح است طرفیت و ضدیت و محاربه با همچو جمعیتی مساعدت با کفر و معاندت با اسلام است.»(46)
نقد و ارزیابی اتهاماتی راجع به میرزا کوچک خان
به طور کلی به نظر می رسد چهار اتهام را متوجه کوچک خان دانسته اند که به طور کوتاه به آنها می پردازیم.الف-اتهام تجزیه طلبی
مخبرالسلطنه هدایت از جمله کسانی است که تلاش میرزا کوچک خان را در جهت تجزیه گیلان از خاک ایران قلمداد کرده است:«چه فرق است بین سیدعبدالحسین لاری یا خیابانی یا میرزا کوچک که خودسر مملکت را از مرکز مجزی می خواهند.»(47) از طرفی برخی برخلاف دیدگاه مخبرالسلطنه اظهارنظر کرده اند.(48)همچنین پیتر آوری اشاره دارد:«دکتر عیسی صدیق علم (مدیرکل آموزش و پرورش گیلان)... گواهی می دهد که کوچک خان تلاش می کرد تا به تجدید حیات کشور خود بپردازد.»(49) ابراهیم فخرایی که از نزدیک با جنگل همراه بود معتقد است:«میرزا و دیگر یارانش هیچگاه به این مسئله (تجزیه) نمی اندیشیدند زیرا معتقد بودند اعلام خودمختاری نوعی پراکندگی و تجزیه مملکت است.(50) روزنامه جنگل نیز درباره این اتهام موضع گیری صریح دارد:« به ما خبر می دهند برخی اشخاص مجهول الهویه جنگلی ها را متمرد خوانده... که در خیال استقلالند... بانی این تهمتها و قائد این افتراها و مؤسس این فسادها دولت عدالت کش انگلیس است.»(51)از نامه کوچک خان به سفیر شوروی هم روحیه تجزیه طلبی استنباط نمی شود و بلکه وی از موضع استقلال خواهی وارد شده است «مقصود من و یارانم حفظ استقلال مملکت و اصلاح و تقویت مرکز است.(اینجانب) تجزیه گیلان را که مقدمه ملوک الطوایفی است همچنین ضعف کشور را خیانت صریح دانسته ام...»(52)
ب-اتهام کوتاه نظری و خرافی گری
به نظر می رسد توسل میرزا به استخاره موجب انتشار نظراتی پیرامون خرافی بودن وی شده باشد. مثلاً بهار می نویسد:«میرزا مردی بود مذهبی و قدری و غالباً استخاره می کرد و نظرش محدود بود.»(53) ابراهیم فخرایی ضمن بیان این نکته که میرزا به استخاره اعتقادی عجیب داشت آن را در نزد میرزا عملی مقطعی و محدود دانسته است:« میرزا کوچک به استخاره اعتقادی عجیب داشت و هر جا به مشکلی بر می خورد و یا تردیدی در اقدام به کار مورد نظرش حاصل می کرد فوراً دستش به طرف تسبیح که همیشه همراه داشت دراز می شد و نتیجه استخاره هر چه بود بی درنگ به کار می بست.»(54)فخرایی در جای دیگر ضمن انتساب این نظر (=اتهام خرافه پرستی) به اسماعیل رائین مؤلف کتاب «حیدر خان عمو اوغلی» و توده ایها به توضیح اعتقاد میرزا درباره استخاره می پردازد:«واقعیت این است که آنها میرزا را نمی شناختند این حرفها را می زدند. مرحوم میرزا در همه موارد استخاره نمی کرد اگر می خواست برود ناهار بخورد آیا استخاره می کرد؟ و اگر می خواست فرض بفرمایید مراجعه کند به یک طبیب برای اینکه تب کرده بود آیا استخاره می کرد که برود یا نه؟ خیر این حرفها نبود. آنها که مخالف با وی بودند چون نقطه ضعفی نمی شناختند می گفتند که او خرافی است... میرزا همیشه استخاره نمی کرد بلکه در مواردی که از ظواهر خیری درک نمی شد استخاره می کرد.»(55)
ج-اتهام قتل حیدر عمو اوغلی
انتساب قتل حیدرخان عمواوغلی به میرزا اتهام دیگری است که بنا به مداقه فریدون شایسته در این رابطه، نخستین بار توسط ابوالقاسم لاهوتی طی اشعاری مطرح شد که بعد از او دیگران بر همین پایه این مسئله را تکرار کرده اند.(56) از آن جمله است مؤلف کتاب بیرنگ، علی آذری که نقش کوچک خان را در این رابطه مسلم دانسته و نام وی را همواره لکه دار می داند.(57) افراد دیگری نیز در قالبهای غیرپژوهشی این مطلب را تکرار نموده اند مثل م.الف.به آذین در «دختررعیت» سپهر ذبیح در «تاریخ جنبش کمونیستی ایران»، احساس طبری در آثار مختلف، بهار در «تاریخ احزاب سیاسی»، مورخ الدوله سپهر در «ایران در جنگ بزرگ».(58) اما اسماعیل جنگلی خواهر زاده میرزا که از نزدیک در متن جنگل حاضر بود این مطلب را رد می کند:« خبر رسید حیدر عمو اوغلی که به دست افراطیون جنگل گرفتار شده بود از زندان خارج و در حین فرار از طرف نگهبانان به قتل رسیده است. کوچک خان از شنیدن این خبر به سختی آزرده شده با تأثر شدید اظهار داشت: او به تقاضای من به ایران مراجعت کرده بود ... میرزا مترصد بود با استفاده از فرصت مناسب سزای بدکاران را بدهد.»(59)منظور اسماعیل خان از «افراطیون»، معین الرعایا و یارانش است اما معین الرعایا (حسن خان کیش دره ای) مسئولیت قتل را متوجه افراد ایل خود دانسته و نقش خویش را به کلی انکار می کند و با توضیح شکست جنگل درباره طایفه اش می نویسد:«افراد ایل همین که به شکست ما پی بردند... و دانستند که دیگر نشانی از جنگل باقی نیست به علت آنکه خود در معرض مخاطره قرار نگیرند حیدرخان را خفه کردند.»(60) شاهپور آلیانی نوه حسن خان نیز به طور مختصر این طور شرح می دهد:«(حیدرخان) وقتی نتوانست آنها (نگهبانان) را بفریبد تصمیم به فرار گرفت. بار اول دستگیر شد اما در فرار دوم هدف تیر قرار گرفته و کشته شد.»(61) ناصر عظیمی نیز ضمن بررسی همه جانبه واقعه در سخنان آلیانی، امکان هرگونه دخالتی را در قتل حیدرخان از سوی میرزا مردود و احتمال سرکشی افراطیون را بسیار محتمل می داند، چرا که «نفوذ و اقتدار کوچک خان در اواخر انقلاب بر تشکیلات جنگل بیش از هر زمانی تحلیل رفته بود.»(62)
د-میرزا کوچک خان و استعمارانگلیس
شواهد و مطالعات تاریخی بیان گر این است که انگلستان به واسطه عوامل داخلی خود بر سر راه نهضت هایی نظیر جنگل همواره مانع تراشی می کرد. نخستین درگیری نظامی میان انگلستان و میرزا کوچک خان به دوران وثوق الدوله بر می گردد که نیروهای روسیه سفید به واسطه انقلاب 1917م قصد بازگشت به کشورشان را داشتند. پس از خروج اولین سری نیروهای روس زیرنظر افراد جنگل، نیروهای ژنرال بیچراخف، که یک روس ضد بلشویک افراطی بود، قصد عبور از گیلان به همراه نیروهای انگلیسی را داشتند تا به نبرد انقلابیون چپ بروند که با مخالفت کوچک خان و هیأت اتحاد اسلام روبرو شد. پس از بی نتیجه ماندن مذاکرات کار جنگ بالا گرفت و طی آن شکست سنگینی از جانب نیروهای انگلیسی مسلح به توپخانه سنگین، زره پوش و نیروی هوایی، به جنبش جنگل تحمیل شد.پس از شکست قوای جنگل در منجیل و تخلیه رشت و انزلی و عقب نشینی به سمت فومنات، جنگ های چریکی و غیرمنظم جنگلی ها علیه انگلیسی ها آغاز گشت و دو ماه به طول انجامید.در نتیجه عدم توانایی دو طرف در غلبه بر یکدیگر که مبتنی بود بر قوت انگلیسی ها و متحدان آنها در جنگ های منظم و توان جنگلی ها در جنگ های نامنظم و نیز قحطی آن دوران و فشار سنگین جنگ بر مردم، بالاخره میرزا کوچک خان و یارانش وادار به امضای معاهده صلح با انگلیسی ها شدند. راه قزوین-رشت-انزلی در اختیار نیروهای انگلیسی قرار گرفت ولی اداره سایر امور به جنگلی ها واگذار شد. به هر حال انگلیسیان با علم به این که این صلح پایدار نخواهد ماند و این گره کور به این آسانی برای شان گشوده نخواهد شد، به ویژه که آنها، تبلیغات ضدانگلیسی جنگلی ها، درباره تحریم اجناس انگلیسی و بانک شاهی ایران تحت نظارت بریتانیا و نیز دستگیری کنسول ماک لارن توسط جنگلی ها را به یاد داشتند، با یک رویکرد چهار وجهی و با استفاده از روش «چماق و هویج» در قبال میرزا کوچک و یاران او با توجه به این موارد موضع گرفتند: مذاکره با کوچک خان؛ جذب سران جنگل با اختلاف انگیزی و دعوت آنها به تسلیم؛ برقراری حکومت وحشت در گیلان توسط یک والی بیرحم؛ تقویت دشمنان محلی جنبش.
مذاکرات بی نتیجه ماند و در عمل جنگلیها به اقدامات خود علیه سیاستهای انگلستان ادامه دادند. اما جذب رهبران تا حدی حاصل شد، چرا که آنها با روش اختلاف انگیزی توانستند حاجی احمد کسمایی را از میرزا و جنبش جدا نمایند. در برقراری حکومت وحشت هم با حکمرانی سردار معظم کامیاب بودند و با وعده و وعید حکومت مناطق، سران ایلیاتی و رقبای محلی جنگل را بر علیه آن ترغیب نمودند. هنگامی که توانستند جنگل را با کاستن نیروها و افزودن مخالفان به شرایط ضعف بکشانند، تاکتیک نهایی را به اجرا گذاردند. آنها در یک حمله فراگیر و مجهز به پوشش هوایی که ترکیبی بود از نیروهای انگلیسی و قزاق و ایلات تحت رهبری امیر عشایر و امیرمقتدر در طوالش از غرب و سپهسالار در مازندران از شرق، به کل تشکیلات سیاسی-نظامی جنبش را نابود نمودند به طوری که تنها میرزا و چند نفر انگشت شمار از یارانش باقی ماندند.
عوامل داخلی انگلستان در ایران هم بیشترین کوشش خود را در تقبیح جنگل و تحقیر میرزا کوچک جنگلی به کار گرفتند تا بدین وسیله در حذف او از ذهنیت اجتماع مؤثر باشند. روزی وی را حقوق بگیر انگلیس معرفی می کردند و روز دیگر متحد بلشویک های «بی خدا». مخالفت انگلستان با میرزا و یارانش در دوران تأسیس جمهوری هم ادامه یافت. آنها را از حمایت جنبش منصرف کنند. در نهایت با کودتای سردار سپه انقلاب گیلان نیز به پایان خود رسید.
-املشی (میزان)، بهاء الدین.(1352). گوشه هایی از تاریخ گیلان. به کوشش محمدهادی میزان، بی جا: بی نا.
-آوری، پیتر.(1377). تاریخ معاصر ایران ( از تأسیس تا انقراض سلسله قاجاریه)(ج1).ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران: عطایی.
-ایوانف،م.س. ( بی تا). تاریخ نوین ایران. ترجمه تیزابی. تهران: سلوج
-بهار، ملک الشعراء (1386). تاریخ مختصر احزاب سیاسی.(ج1). تهران:امیرکبیر.
-پیشه وری.(1986).یادداشتهای زندان. لس آنجلس: بی نا.
-تقی زاده، سید حسن.(1368) زندگی طوفانی (خاطرات سید حسن تقی زاده). به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات علمی.
-جنگلی، میرزا اسماعیل.(1357). قیام جنگل. با مقدمه و کوشش اسماعیل رائین. تهران: جاویدان.
-جودت، حسین (1351) یادبودهای انقلاب گیلان. تهران:درخشان.
-دنسترویل، ماژور(2537).امپریالیسم انگلیس در ایران و قفقاز. ترجمه حسین انصاری. تهران: منوچهری
-رائین، اسماعیل (1352). اسناد و خاطرات حیدرعمو اوغلی. بی جا: انتشارات مؤسسه تحقیق رائین.
-رضوی نژاد، میرابوطالب. (1377). چهار سیاستمدار ملی متقی و نام آور ایران. تهران:گوتنبرگ.
-روزنامه جنگل، شماره20.
-شاکری، خسرو (1386)میلاد زخم (جنبش جنگل و نخستین جمهوری سوسیالیستی ایران). ترجمه شهریار خواجیان، تهران: اختران.
-شایسته، فریدون (1385). نهضت جنگل از آغاز تا فرجام. رشت: فرهنگ ایلیا.
-شایسته، فریدون (1384).«سرگذشتنامه هایی از اعضای نهضت جنگل». کتاب ماه تاریخ و جغرافیا.
-شایسته، فریدون.(1382).«شخصیت میرزا کوچک و ماهیت نهضت جنگل در آیینه داوری» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل. رشت: شهرباران.
-شمیم، علی اصغر.(1374). ایران در دوره سلطنت قاجار. تهران: نشر افکار.
-صبوری دیلمی، محمدحسن(1358). نگاهی از درون به انقلاب مسلحانه جنگل. تهران: مؤلف.
-عظیمی، ناصر.( بی تا).«جغرافیای سیاسی جنبش و انقلاب جنگل». نشریه گلیله وا.(ش 95-99 و 102-101)
-فخرایی، ابراهیم.(1357). سردار جنگل. تهران: جاویدان.
-فخرایی، ابراهیم.(1371). گیلان در جنبش مشروطیت، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
-فوران، جان.(1389). مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال 1500 میلادی مطابق با 879 شمسی تا انقلاب. ترجمه احمد تدین. تهران: خدمات فرهنگی رسا.
-کریمی، بهنام.(1382). آسیب شناسی نهضت جنگل. تهران: قصیده سرا.
-کریمی، بهنام.(1382).«ایدئولوژی نهضت جنگل» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل. رشت: شهر باران
-کوچک پور، صادق (1369). نهضت جنگل و اوضاع فرهنگی-اجتماعی گیلان و قزوین. رشت: گیلکان
-گیلک، محمدعلی.(1371). تاریخ انقلاب جنگل. رشت: گیلکان.
-مارچنکو.(1382).«کوچک خان» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل. رشت: شهر باران.
-مجموعه اسناد نهضت جنگل.(1382). رشت: شهرباران.
-مدنی، میراحمد.(1377). جنبش جنگل و میرزا کوچک خان. به کوشش سید محمد تقی میرزاابوالقاسمی، تهران: سلسله انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
-مستوفی، عبدالله.(1377). تاریخ معاصر اجتماعی و اداری دوره قاجاریه یا شرح زندگانی من.(ج3). تهران: زوار.
-ملک زاده، مهدی.(بی تا). انقلاب مشروطیت ایران.(ج5). تهران: سقراط.
-هدایت، مخبرالسلطنه.(1374). خاطرات و خطرات. تهران: انتشارات زوار.
-هدایتی خوشکلام، منوچهر(1383). یادداشتهای احمد کسمایی از نهضت جنگل. رشت: کتیبه گیل.
-سایت حوزه. (1384).«شهادت میرزا کوچک خان».
http://www.hawzah.net/hawzah/magazines/MagArt.aspx?t 42436=id & 4950=Magazine Number ID
پی نوشت ها :
1-گیلک، 7:1371، فخرایی، 35:1357، مدنی، 32:1377 و شاکری، 82:1386.
2-مارچنکو، 60:1382.
3-سفاک امانی، سایت حوزه .
4-فخرائی، 35:1357 و گیلک، 7:1371.
5-همان ها.
6-پیشه وری، 115:1986.
7-گیلک، 10:1371.
8-همان:10.
9-مدنی، 39:1377.
10-فخرایی، 42:1357.
11-مدنی، 77:1377.
12-شاکری، 85:1386.
13-همان، 87.
14-Romanov.
15-صبوری، 36:1358.
16-فخرایی، 1357: 43-42.
17-مدنی، 51:1377.
18-کریمی، 69:1382.
19-همان: 51.
20-رائین، 72:1357.
21-مدنی، 51:1377.
22-هدایتی خوشکلام، 16:1383.
23-گیلک، 193: 1371.
24-کوچک پور، 16:1369.
25-فخرایی، 174:1357.
26-صبوری، 90:1358.
27-عظیمی، گیله وا. شماره 95.
28-املشی، 236:1352.
29-گیلک، 1371: 228.
30-صبوری دیلمی، 1358 :133.
31-Revkom= Revolution kommite
32- گیلک، 289:1371.
33-بهار، 159:1386.
34-Sir Percy Sykes
35-فخرایی، 5:1357.
36-ملک زاده، بی تا، ج 149:5.
37-دنسترویل، 621:2537.
38-مستوفی، 1377، ج 119:3.
39- Nikitin.
40-رضوی نژاد، 103:1377.
41-جودت، 55:1351.
42-Yaghikian
43-Ivanov
44-ایوانف، بی تا: 28.
45-John Foran
46-گیلک، 5:1371.
47-هدایت، 317:1374.
48-افشار، 357:1368.
49-آوری، 135:1377.
50-فخرایی، 1359: اول آذر.
51-روزنامه جنگل، شماره20.
52-شایسته، 278:1382.
53-بهار، 154:1386.
54-فخرایی، 37:1357.
55-همان.
56-شایسته، 274:1382.
57-رائین، 289:1352.
58-شایسته، 275:1382.
59-جنگلی، 1357: 294-295.
60-فخرایی، 422:1357.
61-آلیانی، 112:1385.
62-عظیمی، گلیله وا: شماره 99.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}